این جملات را دختری به نام رشیده جوانی 26 ساله ساکن واشنگتن دیسی که جزو مبلغان عفاف در آمریکاست در میان نوجوانان یک مدرسه تعریف می کند :
یک آدم بسیار خوش تیپ را تصور کنید - همه حاضران با تصور چنین شخصی به هیجان می آیند پسرها معمولا به یاد بازیگر یا خواننده معروف می افتند و دختران به یک پسر با حال و مورد علاقه شان فکر می کنند - نظم جلسه کمی به هم می خورد به گونه ای که آرام کردن دانش آموزان تقریبا غیر ممکن بود .
رشیده ادامه می دهد :
حالا تصور کنید این شخص به شما نزدیک می شود تا با شما صحبت کند - بچه ها هیجان زده تر می شوند - رشیده ادامه می دهد : حالا تصور کنید به تازگی حقوقتان را دریافت کرده اید و در حسابتان مقداری پول است و حس خوبی نسبت به این مساله دارید .
این شخص خوش تیپ به شما می گوید : آیا ممکن است کارت خودپرداز خودت را به همراه رمز عبورش به من بدهی ؟ در این صورت چه می کنید ؟
بچه ها فریاد می زنند و می گویند : نه اصلا نمی شود . امکان ندارد ! حتما دیوانه شده ای !
هر کدام از آنها می گویند : به هیچ وجه پولم را به او نمی دهم ! به هیچ وجه ! نه ، نه کارتم را در اختیارش نمی ذارم!
سر و صدا زیاد شد ...
می دونی رشیده چی گفت :
خوب اگر حاضر نیستید پولتان را به او بدهید ، چرا حاضرید بدنتان را در اختیار او بذارید. بدن شما بسیار با ارزش تر از تمام پولهای دنیا است . پول ثروتمندترین افراد آمریکا روی هم حتی یک درصد ارزش بدن شما را ندارد . با این مطلب بحث به پایان رسید اما دیگه از سر و صدا خبری نبود همه متعجب بودند و در فکر فرو رفته بودند
به نظر تو چی ؟ بدنت بی ارزش تره یا پولهات ؟!
مولا علی علیه السلام :
" در آخر الزمان و نزدیک شدن زمان موعود که بدترین زمانهاست (چون جهان از ظلم وستم پر شود) زنانی ظاهر می شوند که بی حجاب و عریان بیرون آمده خودنمایی می کنند، از دین خارج می شوند(به احکام دین توجهی ندارند) در فتنه ها (آشوبها یا محافل عیش و شهوت) داخل می شوند و به شهوترانی روی می آورند، به لذات جویی ها شتابانند، حرامهای الهی را حلال می کنند این زنان با این اوصاف در جهنم ابدی و دائمی هستند" (۱)
خیلی از دختران یا زنان بدحجاب از اذیت و آزار مردان لاابالی که مزاحم آنها می شوند ناراحت هستند و این دست مردان را باعث آزار خود می دانند ... اما یک نکته مهم اینجاست که بدحجابی مشوق لاابالی گری است و زمینه مساعدی برای ابراز وجود افراد هرزه را فراهم می کند لذا باید گفت : خود کرده را تدبیر نیست
ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد دل رمیده ما انیس و مونس شد
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد
گفتی برو! باور نکردم. اما خشم تو ساده نبود.
گفتی برو! انگار محکم تر از همیشه بود.
مهربانیت رنگ باخت.گفتم به خاطر یک موجود خاکی رهایم می کنی؟
سکوت کردی. گفتی برو!
فریاد زدم نگاهم کن… نگاهم نکردی.
نمی دیدمت دلم نمی خواست آدمت را هم ببینم. تکان می خورد و سخن می گفت انگار.
همه به خاک افتادند و سجده اش کردند.
گفتی جانشین من است خلیفه است…
روزی که از من خواستی به غیر از توسجده کنم ، به آن تلی از خاک که کمکم تبدیل به گل میشد، من
نمیدانستم جنس آبی که این خاک را گل میکند چیست. نمیدانستم آب عشق چیست، آب روح چیست؟ از آن
به من ننوشانده بودی، آخر جنس من از آتش بود و من برتر بودم!
من … سوختم .به خاک نیفتادم.چیزی تمام بدنم را فشرد. نمیتوانستم برای یک مشت گل
زانو بزنم.ایستادم.محکم و مقتدر ایستادم.
گفتی زانو بزن. نتوانستم.فریاد زدم. این همان آدم خاکی توست که ستم خواهد کرد. سرکش و طغیانگر خواهد شد،
تنگ چشم و حریص ناسپاس و مجادله گر .این آدم توست؟…
باز سکوت …آرام زمزمه کردی خلیفه است.
…وای خلیفه خلیفه خلیفه چقدر خندیدم!خلیفه ای که دروغ می گوید خلیفه ای که گناه می کند. خندیدم و
طعنه زدم
یک خلیفه گناهکار!…
گفتی نخوت تورا بلعیده است.
خندیدم! سجده نکردم! رانده شدم!
نمی دانم دوستت داشتم یا نه؟ قرن ها از آن روز می گذرد و من ساکن زمینم.
بین همه این آدمهای خاکی تو! بین همه دروغها و حرص هایشان.بین فراموش کاری های گاه و بیگاه و نادانی هایشان!
بین همان ها که می خواهند نبودنت را ثابت کنند یا نادیده ات بگیرند.همان ها که گاهی فقط گاهی به سراغت
می آیند.و من از شوق لبریز می شوم
من ابلیس فرزند آتش!از ذلت این عنصر خاکی لذت می برم. از این که امیدهایت را نامید میکنند شادی می
کنم.و دلم برای لغزشهایشان پر می زند.
وتو! با همه قدرت و بزرگی ات زیاده گوییهایشان را می بخشی هنوز توبه می پذیری و باران میبارانی و
مهربانانه سر فرازش می کنی.
عجب از او که مهربانیات را می بیند و ستم میکند و عجب از تو که ستمش میبینی و مهربانی می کنی…
و من هنوز از این که زشتیهایشان را نادیده می گیری آتش می خورم و برای نابودیاش قسم می خورم. برای
سر گشتگیاش لحظه شماری می کنم…
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
گفتم : اگر وقت داشته باشید.
خدا لبخند زد و گفت : وقت من ابدی ست. چه سئوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی ؟
گفتم : چه چیز بیشتر از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
خدا پاسخ داد : این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند. عجله دارند
بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند. این که سلامت شان را صرف
به دست آوردن پول می کنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند. این که
با
نگرانی به زمان آینده زمان حال فراموش می شود. آنچنان که دیگر نه در آینده
زندگی می کنند و نه در حال.این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند
مرد و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.
خداوند دستهایم در دست گرفت و مدتی هردو ساکت ماندیم. بعد پرسیدم : به
عنوان خالق انسان ها می خواهید آنها چه درسی از زندگی بگیرند ؟
خدا با لبخند پاسخ داد : یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن
کرد. اما می توان محبوب دیگران شد. یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران
مقایسه کنند.یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد. بلکه
کسی است که نیاز کمتری دارد. یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه میتوانیم زخم عمیق
در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم.و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن
زخم التیام یابد.با بخشیدن بخشش یاد بگیرند . یاد بگیرند که کسانی هستند که
آنها را عمیقا دوست بدارند امابلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان
دهند.یاد بگیرند که میشود دو نفربه یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت
ببینند. یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند بلکه خودشان
هم باید خود را ببخشند. همیشه
تصویر حجاب، در اوج مظلومیت!
طی 15 سال اخیر، همواره چادر، این پوشش برتر که زینت بخش و هویت ساز بانوان است، در آثار نمایشی به ویژه سینمای کشور، با بی احترامی مواجه می شود. با اینکه گفتمان فرهنگی غالب و رایج در کشورمان مدافع فرهنگ عفاف و حجاب است، اما سینمای ما چندان با این موضوع همراه و همداستان نیست. شاید آن روزهایی که مردم ایران با اتحاد در مسیر پیروزی انقلاب گام برداشتند هیچ گاه تصور نمی کردند که روزی چادر برترین نوع حجاب، در سینمایی که ادعای اسلامی بودن را دارد، تخریب شود. البته مسئله تنها به سینما محدود نمی شود، بلکه تلویزیون نیز به رغم تلاش برای پرهیز در نمایش پوشش های نامناسب و رعایت حدود شرعی در برنامه هایش اما، در فرهنگسازی برای پوشش برتر کم کاری کرده است.
مخدر «کروکودیل» که مصرف آن به عنوان ماده اعتیاد آور جدیدی در جهان بخصوص «روسیه» گسترش یافته، در قاره اروپا کشف شده است.
ماده مخدر کروکودیل از ترکیب “قرص کدئین” با “بنزین”، “تینر”، “ید”، “اسید کلریدریک” یا همان “جوهر نمک” و “فسفر قرمز” تولید میشود.
این ماده مخدر کشنده به عنوان جایگزینی برای «هروئین» تبدیل شده و قیمت آن به مراتب پایینتر از این ماده مخدر (هروئین) است، اما به دلیل مواد خطرناکی که در آن وجود دارد، از هروئین کشندهتر است.