سلام آشنا

خداوندا! ما را از آنانی قرارده که درختهای اشتیاق در باغ‌های سینه‌هایشان ریشه دوانده و شعله‌های عشق تو آتش به دل‌هایشان زده و رایحه جمال تو پرنده افکارشان را اوج تازه بخشیده

سلام آشنا

خداوندا! ما را از آنانی قرارده که درختهای اشتیاق در باغ‌های سینه‌هایشان ریشه دوانده و شعله‌های عشق تو آتش به دل‌هایشان زده و رایحه جمال تو پرنده افکارشان را اوج تازه بخشیده

آخرین نظرات
پیوندها

محتوای سوره مبارکه حمد

سوره حمد که نام دیگرش «فاتحه الکتاب» است، هفت آیه دارد1  و تنها سوره‏اى است که بر هر مسلمانى واجب است حداقل روزانه ده بار آن را در نمازهاى شبانه روزى بخواند وگرنه نماز او باطل است. «لا صلاة الّا بفاتحه الکتاب»2 بنا به روایت جابر بن عبد اللّه انصارى از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله): این سوره بهترین سوره‏هاى قرآن است.3

آیات سوره‏ى مبارکه فاتحه، اشاراتى در باره‏ى خداوند و صفات او، مسأله معاد، شناخت و درخواست رهروى در راه حقّ و قبول حاکمیت و ربوبیّت خداوند دارد. همچنین به ادامه‏ى راه اولیاى خدا، ابراز علاقه و از گمراهان و غضب‏شدگان اعلام بیزارى و انزجار شده است. سوره‏ى حمد همانند خود قرآن مایه‏ى شفاست، هم شفاى دردهاى جسمانى و هم شفاى بیمارى‏هاى روحى.4

 

درسهاى تربیتى سوره‏ى حمد

در تفسیر نمونه به مواردی از اثرات تربیتی سوره حمد اشاره شده است که با توجه و عمل به هرکدام از این موارد، انسان هرچه بیشتر در راه شناخت و نزدیکی به پروردگار قرار می‌گیرد:

1- انسان در تلاوت سوره‏ى حمد با «بِسْمِ اللَّهِ» از غیر خدا قطع امید مى‏کند.

2- با «رَبِّ الْعالَمِینَ» و «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» احساس مى‏کند که مربوب و مملوک است و خودخواهى و غرور را کنار مى‏گذارد.

3- با کلمه «عالمین» میان خود و تمام هستى ارتباط برقرار مى‏کند.

4- با «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خود را در سایه لطف او مى‏داند.

5- با «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» غفلتش از آینده زدوده مى‏شود.

6- با گفتن «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» ریا و شهرت طلبى را زایل مى‏کند.

7- با «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» از ابرقدرت‏ها نمى‏هراسد.

8- از «أَنْعَمْتَ» مى‏فهمد که نعمت‏ها به دست اوست.

9- با «اهْدِنَا» رهسپارى در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست مى‏کند.

10- در «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» همبستگى خود را با پیروان حقّ اعلام مى‏کند.

11- با «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و «ولَا الضَّالِّینَ» بیزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مى‏دارد.

 

سوره حمد، اساس قرآن است‏

در حدیثى از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مى‏خوانیم که: «الحمد ام القرآن‏» و این به هنگامى بود که جابر بن عبداللَّه انصارى خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «الا اعلمک افضل سورة انزلها اللَّه فى کتابه؟ قال فقال له جابر بلى بابى انت و امى یا رسول اللَّه! علمنیها، فعلمه الحمد، ام الکتاب‏». آیا برترین سوره‏اى را که خدا در کتابش نازل کرده به تو تعلیم کنم، جابر عرض کرد آرى پدر و مادرم به فدایت باد، به من تعلیم کن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) سوره حمد که ام الکتاب است به او آموخت، سپس اضافه فرمود این سوره شفاى هر دردى است مگر مرگ.5

و نیز از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «و الذى نفسى بیده ما انزل اللَّه فى التوراة، و لا فى الزبور، و لا فى القرآن مثلها، هى ام الکتاب‏»، قسم به کسى که جان من به دست او است خداوند نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور، و نه حتى در قرآن، مثل این سوره را نازل نکرده است، و این ام الکتاب است.6

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى‏خوانیم‏: «شیطان چهار بار فریاد کشید و ناله سر داد نخستین بار روزى بود که از درگاه خدا رانده شد، سپس هنگامى بود که از بهشت به زمین تنزل یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد(صلی الله علیه و آله) بعد از فترت پیامبران بود، و آخرین بار زمانى بود که سوره حمد نازل شد»!

وجه توحیدی سوره حمد

سوره حمد

در حقیقت سوره حمد هم بیانگر توحید ذات است، هم توحید صفات، هم توحید افعال، و هم توحید عبادت. و به تعبیر دیگر این سوره مراحل سه‏گانه ایمان: اعتقاد به قلب، اقرار به زبان، و عمل به ارکان را در بر دارد، و مى‏دانیم« ام» به معنى اساس و ریشه است.

شاید به همین دلیل است که« ابن عباس» مفسر معروف اسلامى مى‏گوید: «ان لکل شى‏ء اساسا ... و اساس القرآن الفاتحة»، هر چیزى اساس و شالوده‏اى دارد ... و اساس و زیر بناى قرآن، سوره حمد است. روى همین جهات است که در فضیلت این سوره از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده: «ایما مسلم قرأ فاتحه الکتاب اعطى من الاجر کانما قرأ ثلثى القرآن، و اعطى من الاجر کانما تصدق على کل مؤمن و مؤمنه‏»، هر مسلمانى سوره حمد را بخواند پاداش او به اندازه کسى است که دو سوم قرآن را خوانده است (و طبق نقل دیگرى پاداش کسى است که تمام قرآن را خوانده باشد) و گویى به هر فردى از مردان و زنان مؤمن هدیه‏اى فرستاده است.7

تعبیر به دو سوم قرآن شاید به خاطر آنست که بخشى از قرآن توجه به خدا است و بخشى توجه به رستاخیز و بخش دیگرى احکام و دستورات است که بخش اول و دوم در سوره حمد آمده، و تعبیر به تمام قرآن به خاطر آن است که همه قرآن را از یک نظر در ایمان و عمل مى‏توان خلاصه کرد که این هر دو در سوره حمد جمع است.

 

سوره حمد افتخار بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله)‏

جالب اینکه در آیات قرآن سوره حمد به عنوان یک موهبت بزرگ به پیامبر(صلی الله علیه و آله) معرفى شد، و در برابر کل قرآن قرار گرفته است، آنجا که مى‏فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»، ما به تو سوره حمد که هفت آیه است و دو بار نازل شده دادیم همچنین قرآن بزرگ بخشیدیم (سوره حجر آیه 87).

قرآن با تمام عظمتش در اینجا در برابر سوره حمد قرار گرفته است، نزول دوباره آن نیز به خاطر اهمیت فوق العاده آن است. همین مضمون در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمود: «ان اللَّه تعالى افرد الامتنان على بفاتحة الکتاب و جعلها بازاء القرآن العظیم و ان فاتحة الکتاب اشرف ما فى کنوز العرش»، خداوند بزرگ به خاطر دادن سوره حمد بالخصوص بر من منت نهاده و آن را در برابر قرآن عظیم قرار داده، و سوره حمد با ارزشترین ذخائر گنجهاى عرش خدا است»!8

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى‏خوانیم‏: «شیطان چهار بار فریاد کشید و ناله سر داد نخستین بار روزى بود که از درگاه خدا رانده شد، سپس هنگامى بود که از بهشت به زمین تنزل یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد(صلی الله علیه و آله) بعد از فترت پیامبران بود، و آخرین بار زمانى بود که سوره حمد نازل شد»! 9

در عیون اخبار الرضا(علیه السلام) در حدیثى از پیامبر(صلی الله علیه و آله) مى‏خوانیم:

خداوند متعال چنین فرموده: من سوره حمد را میان خود و بنده‏ام تقسیم کردم نیمى از آن براى من، و نیمى از آن براى بنده من است، و بنده من حق دارد هر چه را مى‏خواهد از من بخواهد:

هنگامى که بنده مى‏گوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند بزرگ مى‏فرماید بنده‏ام بنام من آغاز کرد، و بر من است که کارهاى او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر برکت کنم، و هنگامى که مى‏گوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» خداوند بزرگ مى‏گوید بنده‏ام مرا حمد و ستایش کرد، و دانست نعمتهایى را که دارد از ناحیه من است، و بلاها را نیز من از او دور کردم، گواه باشید که من نعمتهاى سراى آخرت را بر نعمتهاى دنیاى او مى‏افزایم، و بلاهاى آن جهان را نیز از او دفع مى‏کنم، همانگونه که بلاهاى دنیا را دفع کردم. و هنگامى که مى‏گوید « الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند مى‏گوید: بنده‏ام گواهى داد که من رحمان و رحیمم، گواه باشید بهره او را از رحمتم فراوان مى‏کنم، و سهم او را از عطایم افزون مى‏سازم. و هنگامى که مى‏گوید « مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» او مى‏فرماید: گواه باشید همانگونه که او حاکمیت و مالکیت روز جزا را از آن من دانست، من در روز حساب، حسابش را آسان مى‏کنم، حسناتش را مى‏پذیرم، و از سیئاتش صرف نظر مى‏کنم. و هنگامى که مى‏گوید « إِیَّاکَ نَعْبُدُ» خداوند بزرگ مى‏گوید بنده‏ام راست مى‏گوید، تنها مرا پرستش مى‏کند، من شما را گواه مى‏گیرم بر این عبادت خالص ثوابى به او مى‏دهم که همه کسانى که مخالف این بودند به حال او غبطه خورند. و هنگامى که مى‏گوید « إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» خدا مى‏گوید: بنده‏ام از من یارى جسته، و تنها به من پناه آورده گواه باشید من او را در کارهایش کمک مى‏کنم، در سختیها به فریادش مى‏رسم، و در روز پریشانى دستش را مى‏گیرم. و هنگامى که مى‏گوید « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ ...» (تا آخر سوره) خداوند مى‏گوید این خواسته بنده‏ام بر آورده است، و او هر چه مى‏خواهد از من بخواهد که من اجابت خواهم کرد آنچه امید دارد، به او مى‏بخشم و از آنچه بیم دارد ایمنش مى‏سازم.

هنگامى که بنده مى‏گوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند بزرگ مى‏فرماید بنده‏ام بنام من آغاز کرد، و بر من است که کارهاى او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر برکت کنم

خلاصه‏

خلاصه مفهوم سوره حمد، این است که خداوند نخست خودش را با اوصاف کمال و جمالش تمجید و توصیف مى‏کند و با افعال و اوصاف متعالى‏اش خود را معرفى مى‏نماید: تربیت عمومى، رحمت عامّه و سلطنت روز جزا را که از آن او است، به بشر یادآورى مى‏کند، آن‏گاه نتیجه‏گیرى مى‏کند که عبادت، پرستش و استعانت اختصاص به خدا دارد و جز او کسى سزاوار ستایش وپرستش نیست، این است که باید تنها خدا را پرستش نمود و از او یارى و مدد خواست.

سپس راه دعا و نیایش را به انسان‏ها تعلیم مى‏کند و تذکرشان مى‏دهد که از خداوند درخواست کنند تا آنان را به صراط مستقیم و راه راست و به سوى سعادت جاودانى هدایت‏شان کند، به یک حیات جاودانه و زندگى ابدى و به نعمت‏هاى غیر قابل زوال و پایان ناپذیرشان برساند و در نور و روشنایى که تاریکى و ظلمتى بعد از آن وجود ندارد، قرارشان دهد.

و در آخرین مرحله این نکته را بیان مى‏کند که راه مستقیم و هدایت به کسانى اختصاص دارد که خداوند با رحمت و فضل خویش آن‏ها را مشمول رحمت بى‏پایان و نعمت‏هاى فراوان خویش ساخته و الطاف خاصى مبذولشان داشته است و این راه با راه کسانى که مورد خشم و غضب خدا قرار گرفته‏اند و با راه کسانى که از راه صحیح منصرف گردیده‏اند، متمایز و جداست.

بنابراین، سوره حمد از چهار بخش تشکیل یافته و هر بخش هدفى در بر دارد و مجموعا چهار هدف عالى و مهم را تعقیب مى‏کند:

1- خدا را با صفات عالى و کمالى‏اش براى انسان‏ها توصیف و معرفى مى‏کند.

2- عبادت، پرستش و استعانت مخصوص به خداست و جز او کسى سزاوار آن نیست.

3- هدایت به راه راست و شناخت راه راست و راه نیکان را باید از پیشگاه الهى خواست و در راهیابى از او مدد و یارى جست.

4- راه نیکان از راه خشم زدگان (مغضوبین) و از راه گمراهان (ضالّین) متمایز و جداست.

                 

آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیان


1- عدد هفت، عدد آسمان‏ها، ایّام هفته، طواف، سعى بین صفا و مروه و پرتاب سنگ به شیطان نیز مى‏باشد.

2- مستدرک، ج 4، ح 4365.

3- بحارالانوار، ج 92، ص 257.

4- علّامه امینى قدس سره در تفسیر فاتحة الکتاب، روایات زیادى را در این زمینه نقل نموده است.

5- "مجمع البیان" و" نور الثقلین" آغاز سوره حمد.

6- همان مأخذ.

7- مجمع البیان آغاز سوره حمد

8- تفسیر برهان جلد اول صفحه 26 طبق نقل تفسیر البیان‏

9- نور الثقلین جلد اول صفحه 4


منابع:

ــ تفسیر نور، ج‏1

ــ تفسیر نمونه، ج‏ 1

ــ تفسیر روشن، ج‏

ــ تفسیر جامع، ج‏ 1

 برگرفته از تبیان

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۰ ، ۱۲:۱۵
آشنا
در حدیث آمده است: «مورچه گمان می‌کند که پروردگارش مانند او دو شاخک دارد»!.

آری، فکر کوتاه، انسان را به مقایسه می‌کشاند، مقایسه خالق به مخلوق، و این مقایسه، بدترین عامل گمراهی در شناخت خدا است.


بهشت
آیا فرشتگان دختران خدا هستد ؟

پاسخ این سؤال در آیات 149 ـ 157 سوره «صافات» بیان شده است. مسأله این است که جمعی از مشرکان عرب، به خاطر انحطاط فکری و نداشتن هیچ گونه علم و دانش، خدا را با خود قیاس می‌کردند و برای او فرزند و گاهی همسر قائل بودند.

از جمله، قبائل «جُهینه»، «سلیم»، «خزاعه» و «بنی ملیح» معتقد بودند: «فرشتگان دختران خدا» هستند! و بسیاری از مشرکان عرب «جنّ» را نیز فرزندان او می‌پنداشتند و یا بعضاً همسری از «جنّ» برای پروردگار قائل بودند!

این پندارهای بی اساس و خرافی، آن‌ها را به کلی از راه حق منحرف ساخته بود، به گونه ای که آثار توحید و یگانگی خدا از بین آن‌ها برچیده شده بود.

در حدیث آمده است: «مورچه گمان می‌کند که پروردگارش مانند او دو شاخک دارد»!.

آری، فکر کوتاه، انسان را به مقایسه می‌کشاند، مقایسه خالق به مخلوق، و این مقایسه، بدترین عامل گمراهی در شناخت خدا است.

به هر حال، قرآن به سراغ آن‌ها می‌رود از سه طریق «تجربی»، «عقلی» و «نقلی» به آن‌ها پاسخ می‌دهد:

نخست می‌فرماید: «از آن‌ها بپرس: آیا پروردگار تو دخترانی دارد و پسران از آن آن‌ها است»! (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ).

بعد از ابطال ادعای خرافی آن‌ها با یک دلیل حسی و یک دلیل عقلی، به سومین دلیل می‌پردازد که دلیل نقلی است، می‌گوید: اگر چنین چیزی که شما می گوئید صحت داشت، باید اثری از آن در کتب پیشین باشد، «آیا شما دلیل روشنی در این زمینه دارید»؟! (أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ).اگر دارید، «کتاب خود را بیاورید اگر راست می گوئید»! (فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)

چگونه آنچه را برای خود نمی‌پسندید، برای خدا قائل هستید؟ (این سخن طبق عقیده باطل آن‌ها است که از دختر سخت متنفر بودند و به پسر سخت علاقمند، چرا که پسران در زندگی آن‌ها در جنگ‌ها و غارتگری هاشان نقش مؤثری داشتند در حالی که دختران کمکی به آن‌ها نمی‌کردند).

بدون شک، پسر و دختر از نظر انسانی و در پیشگاه خدا از نظر ارزش یکسانند، و معیار شخصیت هر دو پاکی و تقوا است، ولی استدلال قرآن در اینجا به اصطلاح از باب «ذکر مسلّمات خصم» است که مطالب طرف را بگیرند و به خود او بازگردانند.

نظیر این معنی، در سوره های دیگر قرآن آمده است، از جمله: در سوره «نجم» آیات 21 و 22 می‌خوانیم: أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الأُنْثی * تِلْکَ اِذاً قِسْمَةٌ ضِیْزی: «آیا برای شما پسر است و برای او دختر؟ * این تقسیم غیر عادلانه ای است»!

سپس، به دلیل «حسی» مسأله، پرداخته، باز به طریق استفهام انکاری می‌گوید: «آیا ما فرشتگان را به صورت دختران آفریدیم و آن‌ها شاهد و ناظر بودند»؟ (أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ).

بدون شک، جواب آن‌ها در این زمینه منفی بود، چه این که: هیچ کدام نمی‌توانستند حضور خود را به هنگام خلقت فرشتگان ادعا کنند.

بار دیگر به دلیل «عقلی» که از مسلمات ذهنی آن‌ها گرفته شده باز می‌گردد و می‌گوید: «بدانید آن‌ها با این تهمت زشت و بزرگشان می‌گویند...» (أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ).

«خداوند، فرزندی آورده، آن‌ها قطعاً کاذب و دروغگو هستند»! (وَلَدَ اللّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).

«آیا دختران را بر پسران ترجیح داده»؟! (أَصْطَفَی الْبَناتِ عَلَی الْبَنِینَ).

«شما را چه می‌شود؟ چگونه حکم می‌کنید؟! هیچ می‌فهمید چه می گوئید»؟ (ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ).

بدون شک، پسر و دختر از نظر انسانی و در پیشگاه خدا از نظر ارزش یکسانند، و معیار شخصیت هر دو پاکی و تقوا است، ولی استدلال قرآن در اینجا به اصطلاح از باب «ذکر مسلّمات خصم» است که مطالب طرف را بگیرند و به خود او بازگردانند

آیا وقت آن نرسیده است که از این لاطائلات و خرافات زشت و رسوا دست بردارید؟ «آیا متذکر نمی‌شوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ)

این سخنان، به قدری باطل و بی پایه است که اگر آدمی یک ذره عقل و درایت داشته باشد و اندیشه کند، باطل بودن آن را درک می‌نماید.

بعد از ابطال ادعای خرافی آن‌ها با یک دلیل حسی و یک دلیل عقلی، به سومین دلیل می‌پردازد که دلیل نقلی است، می‌گوید: اگر چنین چیزی که شما می گوئید صحت داشت، باید اثری از آن در کتب پیشین باشد، «آیا شما دلیل روشنی در این زمینه دارید»؟! (أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ).

اگر دارید، «کتاب خود را بیاورید اگر راست می گوئید»! (فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).

در کدام کتاب؟ در کدام نوشته؟ و در کدام وحی آسمانی چنین چیزی آمده؟ و بر کدام پیامبر نازل شده است؟!

این سخن، نظیر گفتگوی دیگری است که قرآن با بت پرستان دارد. پس از آن که می‌گوید: آن‌ها فرشتگان را که بندگان خدا هستند، دختران قرار داده‌اند، و ادّعا می‌کنند: اگر خدا نمی‌خواست ما این‌ها را پرستش نمی‌کردیم، می‌گوید: أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ: «آیا ما کتابی پیش از آن برای آن‌ها فرستاده‌ایم و در این ادّعای خود به آن تمسک می‌جویند»؟.(1)

نه، این‌ها چکیده کتب آسمانی نیست، این‌ها خرافاتی است که از نسلی به نسل دیگر، و از جاهلانی به جاهلان دیگر، منتقل شده، و هیچ مبنا و مأخذ خردپسندی ندارد. چنان که در ذیل همین آیه سوره «زخرف» نیز به آن اشاره شده است.(2)

 

پی نوشت ها :

1 ـ زخرف، آیه 21.

2. تفسیر نمونه، جلد 19، صفحه 191.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۰ ، ۱۲:۰۱
آشنا
امام زمان (عج)
 
 

بى‏گمان خواهد آمد

در صبح یک آدینه!

سوار بر سمند سپیده با رایت آفتاب بر دوش،

تا به اهتزاز درآورد آن را بر بلنداى گنبد گیتى!

او مى‏آید

تا با آذرخش ذوالفقارش

سینه شب را بشکافد!

و خورشید خدا را نمایان سازد!

او مى‏آید

زیباتر از هزار نگار و خوبتر از صد هزار بهار!

او مى‏آید و از بادهاى خزانى، انتقام همه لاله‏هاى پرپر را مى‏گیرد!

همان بهارى که لاله‏ها به احترام او برخاسته‏اند

و آن نگارى که، نرگسها نگران مقدم اویند.

شاهدى که شقایقها آینه افروز نگاهش هستند و چشمه‏ها به دنبال او جارى مى‏گردند.

و مردى که پیشاپیش مشرق آفتاب بهاریست و بوى خدا از ردایش جارى است.

مردى که بوى سحر، صفاى سپیده ، صداقت آینه، مهربانى مهر، لطافت نسیم، نازکى گل، پاکى شبنم، تلاوت رود، غوغاى صبح، ترنم باران، زلالى چشمه‏ساران، روح توفان، شکوه آسمان، صلابت کوهستان، هیبت آتشفشان، آرامش صحرا، عمق دریا و وسعت هستى با اوست. او خواهد آمد و شهرى خواهد ساخت;

به زیبایى بهشت، به وسعت تاریخ در گستره هستى.

شهرى خرم، شهرى آباد، شهرى خالى از بیداد و بهشتى تهى از جور شداد.

شهرى مملو از گل و گیاه و لبریز از نور و آب، شهرى پر از پرنده و شکوفه و شقایق، شهرى لبالب از شهد و شور و شیدایى و سرشار از هلهله و شادى.

مردى که بوى سحر، صفاى سپیده ، صداقت آینه، مهربانى مهر، لطافت نسیم، نازکى گل، پاکى شبنم، تلاوت رود، غوغاى صبح، ترنم باران، زلالى چشمه‏ساران، روح توفان، شکوه آسمان، صلابت کوهستان، هیبت آتشفشان، آرامش صحرا، عمق دریا و وسعت هستى با اوست. او خواهد آمد و شهرى خواهد ساخت

او خواهد آمد و شهرى خواهد ساخت که در رؤیا نمى‏آید و در خیال نمى‏گنجد.

همان شهر آرزوها شهر آینه‏ها، شهر آبیها، شهر همیشه بهار،

شهرى که آفتابش همیشه لبخند مى‏زند.

شهرى که آسمانش سبز است، دریایش سبز است، صحرایش سبز است، و دلهاى مردمش نیز سبز است.

شهرى که درختانش سبزند و هیچ گاه رخت عزا نمى‏پوشند.

شهرى که مرغانش، نوحه نمى‏خوانند، بادها مرثیه نمى‏سرایند، دریاها موسیقى آرامش‏بخش، پخش مى‏کنند و ماهیها آواز آزادى سر مى‏دهند.

شهرى که قناریهایش در قفس نمى‏خوانند، دل گنجشکانش نمى‏لرزد، قوهایش در خلوت نمى‏میرند، پرستوهایش مهاجرت نمى‏کنند و از سقف ایوانهایش همیشه چلچله مى‏چکد.

شهرى که آسمان هر کجایش یک رنگ است، هواى هر بامش تابستانى است.

در کنار کاخهایش، کوخهایى خراب نشده، چینه‏هایش کوتاه است و کسى براى دیدن آسمان، کلاهش نمى‏افتد.

شهرى که سنگفرش خیابانهایش، بال فرشتگان است.

از کوچه‏هایش بوى یاس مى‏آید.

در تمام خانه‏هایش عطر گل محمدى مى‏وزد.

امام زمان (عج)

واز پارکهایش شمیم بهشت‏به مشام مى‏رسد. شهرى که شیطان در آن، پرسه نمى‏زند، نگاهها مسموم نیست گوشها حرف ناحق را نمى‏شنوند، زبانها سخن لغو نمى‏گویند و دهانها گوشت مرده مسلمانى را نمى‏جوند.

شهرى که در آن گل را نمى‏فروشند، مسلمان از مسلمان سود نمى‏برد کسى از کسى ربا نمى‏گیرد.

لباسها را مد روز نمى‏دوزند و زیباییهایش تحمیلى نیست!

و کسى زیبایى‏اش را به رخ دیگران نمى‏کشد، بر مالش نمى‏نازد و دنیایش را وسیله فخرفروشى قرار نمى‏دهد، مردانش دنیا را سه طلاقه کرده‏اند و مهریه زنانش مهر کربلا و مهر زهراست!

شهرى که الگوى زنانش، فاطمه و زینب، سلام‏الله‏علیهما، است و اسوه مردانش محمد، صلى‏الله‏علیه‏وآله، و على، علیه‏السلام، است و سوژه جوانانش حسن و حسین دو آقاى جوانان بهشت‏اند.

شهرى که در آن، گردن گردنکشان شکسته، زنجیر بردگان گسسته، دست‏شیاطین بسته و هر کس در جاى خود نشسته! و کسى راه حق را نبسته!

شهرى که ساکنانش شناسنامه ندارند، هر کس به سیمایش شناخته مى‏گردد و در و دیوارش آینه کاریست.

شهرى که در آن همه از حرام متنفرند، چرا که حلاوت حلال را چشیده‏اند، معروف مشهور است و منکر منفور.

واژه ظلم و ستم از فرهنگش رفته و قاموس قسط به عدالت‏بین همه تقسیم شده!

شهرى که در آن عملى آلوده به ریا نیست و کسى زهد نمى‏فروشد و به فسق مباهات نمى‏کند، گرگى لباس میش نپوشیده، تمساح اشک نمى‏ریزد، دست التماس براى نفس به سوى کسى دراز نمى‏شود و پاى تجاوز به حریم دیگران وارد نمى‏گردد. شهرى که آب در لانه مورچه نمى‏افتد، کسى ساز خود را نمى‏زند، آشها شور یا بى‏نمک نمى‏شوند، ولایتى بى‏ولایت نمى‏ماند، هر کس به اندازه سعى‏اى که کرده است‏بهره‏مند مى‏گردد، و بوى بهبودى اوضاع شنیده مى‏شود.

شهرى که در آن دل نمى‏گیرد، حوصله سر نمى‏رود، آدمهایش کاریکاتورى رشد نکرده‏اند، نسل‏کشى نیست، خودکشى نیست، شور و غوغاى زندگى بر پاست.

شهرى که در آن گل را نمى‏فروشند، مسلمان از مسلمان سود نمى‏برد کسى از کسى ربا نمى‏گیرد. لباسها را مد روز نمى‏دوزند و زیباییهایش تحمیلى نیست! و کسى زیبایى‏اش را به رخ دیگران نمى‏کشد، بر مالش نمى‏نازد و دنیایش را وسیله فخرفروشى قرار نمى‏دهد، مردانش دنیا را سه طلاقه کرده‏اند و مهریه زنانش مهر کربلا و مهر زهراست!

شهرى که بنزها به پیکانها پز نمى‏دهند، سوارها به پیاده‏ها پوزخند نمى‏زنند، کاخها جلو آفتاب کوخها را نمى‏گیرند، چشم و هم‏چشمى نیست، دنیا چشم کسى را نمى‏گیرد، ملاکها مدرک نیست، گر چه مدرک کسى کمتر از اجتهاد نیست و ملاکهاى برترى، تقوا و پرهیزکاریست ولى حتى هیچ کس تقوایش را به رخ نمى‏کشد.

شهرى که در آن زمینها بى‏مرز است، پرچمها یک رنگ است، زندگى زیباست، عطر وحدت از همه جا به مشام مى‏رسد و جز محارم چیزى خصوصى نیست.

شهرى که در آن عقل عقیل نمانده، دلها جوان مى‏ماند، روى سنگ قبرها ترکیب «جوان ناکام‏» نقش نبسته. شهرى که در آن مزرعه‏ها لم یزرع نمى‏ماند، کرتها معطل نشده‏اند و آبها هدر نمى‏رود.

شهرى که رودهایش خروشان، چشمه‏هایش جوشان، گاوهایش شیرافشان، درختانش پر بار، کشتزارهایش بى‏آفت و محصولاتش بابرکت است.

شهرى که باران عشق باریده و شبنم شوق بر گلبرگها چکیده و سبزه معرفت روییده، گل یکرنگى جوشیده و آفتاب حق همه جا دمیده و همه به آرزوهایشان رسیده‏اند.

شهرى چنان، که در خاطر نگنجد، در خیال نیاید، و به هیچ دلى خطور نکرده که خدا براى بندگان صالحش در چنین شهرى چه چشم‏روشنى‏هایى مهیا کرده.

خدایا! ما مشتاق چنین شهرى هستیم، شهرى که در آن دولت‏با کرامت‏خلیفه تو برپاست همان امامى که انبیا به احترام او برخاسته‏اند. و آن موعود سبزى که وعده ازلى و تخلف‏ناپذیر تو در آن حاکمیت دارد، و در دولت دین پناهش اسلام و اهلش را عزت و سربلندى مى‏بخشى و نفاق و کفر و اهلش را ذلیل و خوار مى‏گردانى، مهربانا از تو مى‏خواهیم که ما را در آن دولت‏حقه، اهل دعوت به طاعتت و از پیشوایان راه هدایتت قرار دهى و به واسطه آن امام بزرگوار به ما عزت و کرامت و خیر دنیا و آخرت را عطا فرمایى

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۰ ، ۱۱:۵۶
آشنا
یکی از آرزوهای دیرینه بشر گسترش عدالت به معنای واقعی در سرتاسر گیتی است و این آرزو به شکل نوعی اعتقاد در ادیان الهی تجلی نموده است. در طول تاریخ کسانی که مدعی تحقق این ایده شدند، طرح ها ریختند و چاره ها اندیشیدند، ولی نتوانستند بشر خسته دل را امیدی بخشند. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تنها چراغ فروزانی است که می تواند تاریکی ها و غبار خستگی را از انسان دور کند. روزی که او می آید و حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد، انحراف ها و بی عدالتی ها را محو می سازد و ابرهای خودخواهی و نفاق را کنار می زند. در آستانه ظهور امام، حوادث شگفت انگیزی اتفاق می افتد که یکی از آن ها بازگشت گروهی از مؤمنان واقعی برای درک و تماشای عظمت و شوکت جهانی اسلام خواهد بود؛ البته عده ای از کافران بد طینت نیز در این میان پیش از آخرت به دنیا باز می گردند تا به سزای پاره ای از اعمال ننگین خود برسند.

 

رجعت کنندگان

روایاتی که رجعت کنندگان را معرفی می کند، به دو دسته تقسیم شده اند:

1. بعضی روایات به طور عموم دلالت می کند که تمام مؤمنان خالص (زن و مرد) و کفار و معاند (زن و مرد) که در طول تاریخ در روی زمین زندگی کرده اند، بر می گردند. امام صادق علیه السلام فرموده است: « همانا رجعت عمومی نیست؛ بلکه خصوصی است، بر نمی گردند مگر مؤمنان خالص و کفار محض».(1)

در منابع معتبر اسلامی، نام سیزده زن آمده است که به هنگام ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زنده خواهند شد و در لشکر امام به مداوای مجروحان جنگی و پرستاری بیماران خواهند پرداخت. در روایتی آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: « همراه مهدی سیزده زن خواهند بود

2. بعضی از روایات، رجعت‌کنندگان را با اسم و مشخصات معرفی می‌ کند.

در این میان گروهی از یاوران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، زنانی هستند که خدا به برکت ظهور امام آنان را زنده می کند و آن ها بار دیگر به دنیا رجعت می کنند.

در منابع معتبر اسلامی، نام سیزده زن آمده است که به هنگام ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زنده خواهند شد و در لشکر امام به مداوای مجروحان جنگی و پرستاری بیماران خواهند پرداخت. در روایتی آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: « همراه مهدی سیزده زن خواهند بود». مفضل بن عمر از حضرت پرسید: «آن‌ ها را برای چه کاری می ‌خواهد؟» حضرت فرمود: «برای مداوای مجروحان و رسیدگی به مریض‌ ها؛ همان ‌گونه که وقتی همراه پیامبر بودند، چنین می‌کردند». مفضل پرسید: «نام آن ها را بفرمایید». حضرت فرمود: «قنواء دختر رشید هجری، ام ایمن، حبابه والبیّه، سمیه مادر عمار بن یاسر، زبیده، ام خالد احمسیه، ام سعید حنفیه، صبانه ماشطه و ام خالد جهنیه».(2)

هر چند در حدیث امام صادق علیه السلام فقط از نه نفر از آنان نام می برد، اما باید توجه داشت زنانی همچون «صیانه» که مادر چند شهید بود و خود نیز با وضعی جانسوز به شهادت رسید، سمیه که در راه دفاع از عقیدة اسلامی خود، سخت‌ ترین شکنجه ‌ها را تحمل نمود و تا پای جان از عقیدة خود دفاع کرد، ام‌ خالد که برای حفظ اسلام جانباز شد و نیز دیگرانی همچون زبیده، کسانی بودند که زرق و برق دنیا هرگز آنان را از اسلام باز نداشت؛ بلکه آن ها از آن امکانات در راه عقیده خود استفاده کرده و در مراسم حج که یکی از ارکان دین است، به کار بردند. بعضی نیز افتخار دایگی رهبر امت را داشتند و خود نیز از معنویات زیادی برخوردار بودند و بعضی دیگر، از خانوادة شهیدانی بودند که خود، پیکر نیمه ‌جان فرزندان ‌شان را حمل کردند. این افراد با داشتن چنین شرایطی ثابت کردند که می ‌توانند گوشه‌ ای از بار سنگین حکومت جهانی اسلام را بردوش گیرند.

 

زن

زنان مؤمن

سمیه، مادر عمار یاسر

هفتمین فردی که به اسلام گروید و بدترین شکنجه ‌ها را نیز تحمل کرد، سمیه بود.(3) او و شوهرش، یاسر در دام ابوجهل گرفتار شده بودند و او به آن ها دستور داد که به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دشنام دهند، اما آن ها چنین کاری نکردند. ابوجهل زره آهنی به سمیه و یاسر پوشاند و آن ها را مقابل آفتاب سوزان نگه ‌داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله که گاهی از کنارشان عبور می ‌کرد، آن ها را به صبر و مقاومت سفارش می‌ کرد و می ‌فرمود: «ای خاندان یاسر صبر پیشه کنید که وعده‌ گاه شما بهشت است». سرانجام ابوجهل با ضربتی آنها را به شهادت رساند.(4)

 

ام ایمن

این زن که نامش "برکه" است، دختر "ثعلبه بن عمرو بن حصن بن مالک" و خدمت‌ گزار "آمنه"، مادر پیامبر و کنیز پیامبر صلی الله علیه و آله بود. آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله مادر خود را از دست داده بود، وی پرستاری حضرت را برعهده گرفت و به اصطلاح، خدمت ‌گزار رسول خدا صلی الله علیه و آله محسوب می‌ شد. پیامبر صلی الله علیه و آله درباره اش می ‌فرمود: «او باقی ‌ماندة خاندان من است».(5) او از شیفتگان امامت بود که در ماجرای فدک، حضرت زهرا علیها السلام او را به عنوان شاهد معرفی کرد و پنج یا شش ماه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان خلافت ابوبکر از دنیا رفت.(6)

 

صیانه

از دیگر زنان رجعت کننده در دوران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که به یاری حضرت می پردازند، "صیانه" است. درباره او آمده می نویسند: «در دولت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، سیزده تن برای معالجة زخمیان زنده گشته و به دنیا باز می‌ گردند. یکی از آنان "صیانه" است که همسر "حزقیل" و آرایشگر دختر فرعون بوده است. شوهرش "حزقیل" پسرعموی فرعون و گنجینه دار او بوده و به گفتة او، مؤمن خاندان فرعون است که به پیامبر زمانش، موسی علیه السلام ایمان آورد».(7)

 

ظهور
نسیبه، دختر کعب

وی که همسر "زید بن عاصم" و از بانوان مجاهد و صحابی فداکار رسول خدا صلی الله علیه و آله و راوی حدیث از آن حضرت بوده است. درباره او نوشته ‌اند: «‌ در بیعت عقبه که 62 مرد از قبیله خزرج شرکت داشتند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کردند، دو زن یعنی نسیبه و خواهر وی هم حضور داشتند و بدون اینکه به هنگام بیعت، دست رسول خدا صلی الله علیه و آله به دست آن ها بخورد، با آن حضرت بیعت کردند و به اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله اقرار و تعهد نمودند».(8)

او که کنیه اش "ام عماره" است، در بیعت رضوان، جنگ احد و در جنگ یمامه که بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله با مسیلمه کذاب واقع شد، حضور داشته است. ایمان و اخلاص و فداکاری وی در جنگ احد، به جایی رسید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «وفاداری و مقاومت نسیبه، بهتر و بالاتر از بسیاری از مردها می‌ باشد».(9) در جنگ "یمامه" نیز دوازده زخم برداشت و حتی یک دست وی هم قطع شد.

 

ام خالد عبدی

ام خالد عبدی، بانویی است که استاندار عراق، یوسف بن عمرو به سبب عقیده شیعی و پیروی از زید بن علی بن الحسین علیه السلام در کوفه، دست او را قطع کرد. وی در راه عقیده و عبادت خویش، استواری و پای‌ بندی قاطعی داشت و در بیان معارف دین و ابراز عشق و ارادت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله برابر مخالفان، هیچ کوتاهی و مسامحه ‌ای روا نمی ‌داشت.(10)

 

زبیده

او، همسر هارون الرشید و از شیعیان بود. وقتی هارون از عقیدة او آگاه شد، سوگند یاد کرد او را طلاق دهد. او به انجام کارهای نیک معروف بود. زمانی که یک مشک آب در شهر یک دینار طلا ارزش داشت، او همة حُجاج و شاید مردم مکه را سیراب کرد. او دستور داد با کندن کوه ‌ها و احداث تونل‌ ها، آب را از خارج حرم مکه، به حرم آوردند. وی صد کنیز داشت که همگی حافظ قرآن بودند و هر کدام موظف بود که یک دهم قرآن را بخواند؛ به گونه ‌ای که از منزل او صدای قرائت قرآن همانند زمزمة زنبورهای عسل بلند بود.(11)

در آستانه ظهور امام، حوادث شگفت انگیزی اتفاق می افتد که یکی از آن ها بازگشت گروهی از مؤمنان واقعی برای درک و تماشای عظمت و شوکت جهانی اسلام خواهد بود؛ البته عده ای از کافران بد طینت نیز در این میان پیش از آخرت به دنیا باز می گردند تا به سزای پاره ای از اعمال ننگین خود برسند

حبابه والبیه

بزرگانی همچون شیخ طوسی، شیخ کلینی، فیض کاشانی، محدث بحرانی، طبرسی، راوندی و علامه مجلسی، او را محدث و راوی حدیث از هشت تن از امامان معصوم، از امام علی علیه السلام تا امام رضا علیه السلام دانسته ‌اند. وی، راوی حدیث از امام علی علیه السلام بوده و در روزگار امام زین العابدین علیه السلام، 113 سال از عمر او می گذشت. در سال 183ق که امام موسی بن جعفر علیه السلام شهید شده و امام رضا علیه السلام عهده ‌دار امامت گردید، وی به حضور امام هشتم رسید؛ در حالی که عمر او در این روزگار، حداقل 235 بود. وقتی از دنیا رفت، امام رضا علیه السلام او را با پیراهن خود کفن کرده و به خاک سپرد. سن او هنگام مرگ، بیش از 240 سال بود. او، دوبار به جوانی بازگشت که یک بار به معجزه امام سجاد علیه السلام و بار دوم به معجزه امام هشتم علیه السلام بود. هشت امام معصوم علیهم السلام با خاتم خود بر سنگی که او همراه داشت، نقش بستند.(12)

 

قنواء، دختر رشید هجری

دانشمندان رجالی و اهل فقه و حدیث، مانند شیخ طوسی، برقی و مامقانی این بانوی بزرگوار را از بانوان یاور امام صادق علیه السلام و راوی حدیث از آن حضرت معرفی کرده ‌اند. میزان پایداری در عقیده و پای‌ بندی او به اسلام و تشیع و علاقه اش به امیرالمؤمنین علیه السلام، از جریانی که دربارة شیوه اسارت و شهادت پدرش توسط ابن زیاد نقل می ‌کند، مشخص می ‌شود.(13)

 

زنان غیرمؤمن

در حدیثی از امام باقر علیه السلام، از زنی خبر داده شده است که حضرت زهرا علیها السلام را خیلی رنج می ‌داد. این زن نیز از رجعت کنندگانی است که باز می گردد تا به سزای عملش در این دنیا برسد:« آگاه باشید اگر قائم ما قیام کند، حمیراء زنده می ‌شود تا اینکه آن حضرت به او تازیانه بزند و تا اینکه از وی برای فاطمه دختر رسول‌خدا انتقام بگیرد. روای از حضرت پرسید:« فدایت شوم! چرا بر او تازیانه می ‌زند؟» حضرت فرمود: «به سبب افترا و تهمتی که به أم ابراهیم زد». روای پرسید: «چرا خداوند، تا زمان قائم آن را به تأخیر انداخت؟» امام باقر علیه السلام فرمود: «به سبب اینکه خداوند، پیامبر را برای رحمتِ خلق مبعوث کرد، ولی مهدی را برای انتقام از دشمنان».(14)

_____________________________

پی نوشت:

1. حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، باب 10، ص360.

2. طبری، دلائل الامة، ص260.

3. طبسی، چشم‌اندازی از حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ص78.

4. ریاحین الشریعة، ج4، ص335.

5. تاریخ طبری، ج2، ص7.

 6. قاموس الرجال، ج10، ص378.

7. ریاحین الشریعة، ج5، ص153.

8. ابن اثیر، اسدالغابة، ج5، ص 555.

9. بحارالانوار، ج20، ص 133.

10. آیت ‌الله خویی، معجم رجال الحدیث، ج14، ص 23، 108، 176.

11. چشم اندازی به حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ص77.

12. مامقامی، تنقیح المقال، ج23، ص 75.

13. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج1، ص 522؛ ریاحین الشریعة، ج5.

14. صدوق، علل الشرایع، جلد 1و2، ص304

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۰ ، ۱۱:۴۹
آشنا

موضوع محیط زیست و ضرورت صیانت و حمایت از آن در تمام ادوار تاریخ بشر، اهمیت ویژه ای داشته است تا جایی که این امر، انسان ها را واداشته که در چند دهه اخیر با وضع مقررات و قواعد ویژه ای حقوق خاصی را تحت عنوان حقوق محیط زیست تدوین کنند.

محیط زیست، از اصلی ترین دغدغه های بشر و جهان مدرن در چند دهه گذشته بوده است. از این رو مبنا، ایجاد و تحول حقوق و تکالیف آن ـ داخلی و بین المللی ـ از مسائل بسیار مهمی به شمار می آید که بسیاری از صاحب نظران، دولت مردان و شماری از سازمان های جهانی  و معاهدات بین المللی را به خود مشغول کرده است.

آسیب های زیست محیطی با ظهور انقلاب های صنعتی در قرن هیجدهم به ویژه در جهان صنعتی غرب شکل بسیار ملموس تری به خود گرفت و پس از آن در قرن بیستم خسارات زیست محیطی با اتفاقاتی همچون فاجعه نیروگاه چرنوبیل شکل عینی تر و بحرانی تری به خود گرفت.

امروز تهدیدهای زیست محیطی دامنه وسیعی را در بر می گیرد؛ آب و هوا، میزان حرارت و گرم شدن دمای زمین، بالا آمدن سطح دریاها، حفظ گونه های مختلف و به ویژه گونه های نادر گیاهی و جانوری، فرسایش لایه ازن، آثار فعالیت های صنعتی ناشی از اعمال انسان و ... منشأ ضایعات گسترده تری شده اند.

 

محیط زیست در حکومت مهدوی

نگاهی به روایات عصر ظهور بیانگر آن است که فضای زیست و موجودات ساکن در آن، از مواهب حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برخوردار می شوند و طعم آسایش، آرامش و حیات طیبه مبتنی بر عدالت را خواهند چشید.

در حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همه موجودات از انسان تا حیوان و نبات به عالی ترین جایگاه و تحقق تمام استعدادها قابلیت های خود می رسد. آسمان و زمین ثروت های مکنون خود را بیرون می ریزند و هر گونه آلودگی را با یاری خدا و مواهب حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از خود دور می سازند

رضایت و سرور موجودات

ساکنان و موجودات در زمین و آسمان با برپایی حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از رضایت و سرور همگانی برخوردار خواهند بود. در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: « زمین از عدل پر می شود؛ همان طور که قبلا از جور پر شده بود. در خلافت او اهل زمین و اهل آسمان و پرنده در هوا، از این حکومت راضی و خوشحال هستند».(1)

 

فعلیت یابی همه قابلیت های محیط زیست

در حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همه موجودات از انسان تا حیوان و نبات به عالی ترین جایگاه و تحقق تمام استعدادها قابلیت های خود می رسد. آسمان و زمین ثروت های مکنون خود را بیرون می ریزند و هر گونه آلودگی را با یاری خدا و مواهب حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از خود دور می سازند. در روایتی آمده است: « پس [حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] مردم را خطاب می کند، سپس زمین را به عدالت بشارت می دهد. در این هنگام آسمان باران خود را عطا می کند و درختان میوه های خود را فرو می فرستند. زمین تمام رستنی های خود را عرضه می کند و خود را برای اهل عالم با این گیاهان زینت می بخشد ...؛ همچنان که زمین برای مردم گمج های خود را خارج می سازد».(2)

 

امنیت، صلح و دوستی میان موجودات

با برقراری عدالت مهدوی و رعایت حقوق محیط زیست، امنیت و صلح و دوستی در تمام جهان هستی برقرار می شود. کینه ها و اختلاف ها از جامعه بشری رخت بر می بندد و عوامل نزاع از عالم حیوانی و جانوری نیز برچیده می شود. همچنان که در حدیثی آمده است حیوانات وحشی امنیت می یابند، چنان که همانند چهارپایان اهلی در راه های زمین به گردش در آمده، به چرا مشغول می شوند.(3) در روایتی وضعیت آن زمان این چنین توصیف شده است: « او هم نام پیامبر است. به عدالت امر می فرماید و خود بدان عمل می کند و از منکر نهی می فرماید و خداوند توسط وی از ظلم جلوگیری می کند و شک و نبود بصیرت ها را می زداید. گرگ و گوسفند در روزگار او با هم به چرا می پردازند و ساکنان آسمان و پرنده در هوا و ماهی های دریا از او راضی و خشنود هستند».(4)

 

امام زمان
تطهیر و نورانیت زمین

در حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با لطف الهی هر گونه جور و ستمی از میان برداشته می شود. مبنای حکومت امام تطهیر محیط زیست از هر گونه انحراف و آلودگی است. در حدیثی از امام رضا علیه السلام آمده است: « خداوند به واسطه او زمین را از هر گونه جور و ظلم تطهیر و منزه می کند ... پس هنگامی که وی [مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] خروج کند، زمین با نور پروردگار نورانی گشته، ترازوی عدالت در میان مردم حکمفرما می شود. پس از آن دیگر هیچ کس ظلم نمی کند و او کسی است که زمین برایش درنوردیده می شود» .(5)

 

مقابله با آلاینده ها

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: « هنگامی که قائم ما قیام کند، چهار مسجد را در کوفه منهدم می کند و هیچ مسجد مشرفی را نمی گذارد، جز اینکه کنگره و اشراف آن را خراب می کند و به حال ساده بدون اشراف می گذارد؛ شاه راه ها را توسعه می دهد، هر گوشه ای از خانه ها را که در راه عمومی واقع است، اصلاح می کند و ناودان ها را که به راه مردم مشرف است، بر می دارد؛ هر بدعتی را برطرف می سازد و هر سنتی را باقی می گذارد».(6)

 

استفاده از فن آوری های جدید

در عصر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که علوم و فنون به اوج خود می رسد و دانش کامل می شود، جامعه لبریز از فن آوری های جدید، ابزار علمی جدید برای مقابله با آلاینده های صنعتی خواهد بود.

 

تعالی معنوی محیط زیست

در دولت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حتی حیوانات نیز به تعالی می رسند و با کنار گذاشتن توحش، رام می شوند. حتی حیوانات عادی نیز کارهای مخربی انجام نمی دهند. گیاهان نیز به این حیات طیبه وارد می شوند. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: « وقتی با اراده خدا مهدی قیام نماید، کافران و مشرکان از قیام و ظهور وی ناراضی و نگرانند؛ زیرا اگر کافر و یا مشرکی در پشت صخره ای نهان شود، آن صخره به سخن در می آید و می گوید: ای مسلمان! در پناه من کافر یا مشرکی مخفی شده است؛ او را به قتل برسان. وی اقدام می کند و او را به هلاکت می رساند».(7)

امام می تواند با ابزارهای جدید که بر فن آوری های جدیدی مبتنی است، هم به مبارزه با سلاح های مخرب ستم کاران عالم بپردازد و هم اینکه تأثیر این سلاح ها را خنثی ساخته و آن ها را در واقع بی اثر و خلع سلاح کند. بنابراین امام می تواند با استفاده از علم زمانه خویش، شمشیر را که به منزله سلاح نمادین حضرت در روایات آمده، به سلاح ها و ابزارهای متعارف و کارآمد روز متحول سازد؛ ابزارهایی که در عین تأثیر گذاری، فاقد آلایندگی و تخریب زیست محیطی باشند

عاری بودن قیام امام از تخریب های محیط زیستی

در دوران ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یاران امام به نابودی ستمگران اقدام خواهند کرد و جامعه اسلامی را از لوث وجود آنان پاک می کنند. در این عصر توبه ظاهری هیچ جنایت کار یپذیرفته نمی شود. اما باید به این نکته توجه وافری داشت که نبرد با کفار و ستمگران در حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تخریب زیست محیطی و ایجاد فجایع محیط زیستی را به دنیال نخواهد داشت. با توجه به اینکه در دوران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فهم و دانش بشری گسترش می یابد، امام می تواند با ابزارهای جدید که بر فن آوری های جدیدی مبتنی است، هم به مبارزه با سلاح های مخرب ستم کاران عالم بپردازد و هم اینکه تأثیر این سلاح ها را خنثی ساخته و آن ها را در واقع بی اثر و خلع سلاح کند. بنابراین امام می تواند با استفاده از علم زمانه خویش، شمشیر را که به منزله سلاح نمادین حضرت در روایات آمده، به سلاح ها و ابزارهای متعارف و کارآمد روز متحول سازد؛ ابزارهایی که در عین تأثیر گذاری، فاقد آلایندگی و تخریب زیست محیطی باشند.

از سوی دیگر باید توجه داشت که کشتارهای امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مانند کشتارهای امروزی بی هدف نیست؛ بلکه امام با استفاده از علم لدنی خود تنها اصلاح ناپذیران را به هلاکت می رساند. ضمن آنکه بخش چشم گیری از جامعه به دلایلی همچون جنگ هایی که رخ می دهد و یا بلایای طبیعی پیش از حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از بین خواهند رفت. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: « قبل از ظهور مهدی، دو نوع مرگ و مردن گریبان مردم را می گیرد: یکی مرگ سرخ و دیگری مرگ سفید. مرگ سرخ با شمشیر است و مرگ سفید طاعون و از هر هفت نفر، پنج نفر از بین می روند و دو نفر باقی می مانند» .(8)

بنابراین در حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به موضوع محیط زیست و تعالی بخشی به آن توجه ویژه ای می شود و موجودات و محیط زیست آن ها در گستره هایی به وسعت جهان، در حیات مادی و معنوی ارتقا و تکامل می یابند.(9)

 

پی نوشت:

1. بحارالانوار، ج 36، ص219.

2. همان، ج 53، ص 86.

3. همان، ج 36، ص 219.

4. مهدی موعود، ص 293.

5. بحارالانوار، ج 52، ص 321.

6. مهدی موعود، ص 1121.

7. مجمع البحرین، ص 87.

8. حیدری کاشانی، حکومت عدل گستر، ص 213.

9. ر.ک: اخوان کاظمی، نگرش هایی نو به آموزه مهدویت، ص 155 ـ 140.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۰ ، ۱۱:۴۵
آشنا

در زندگی پرفراز و نشیب امام زین العابدین علیه السلام نکات بسیار مهمی برای بحث و بررسی وجود دارد. در اینجا گوشه ای از نقش احیاگر سیدالساجدین حضرت امام زین العابدین علیه السلام را از کربلا تا شهادت در چند محور به صورت گذرا مورد بررسی قرار می دهیم

1 - بیماری امام سجاد علیه السلام

2 - نقش آن حضرت در زنده نگهداشتن قیام عاشورا

3 - حضور ایشان در جمع اسرای اهل بیت علیهم السلام

4 - خطبه های حضرت سجاد از کربلا تا مدینه

5 - شهادت آن امام همام

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۰ ، ۲۲:۱۳
آشنا

۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۰ ، ۲۱:۴۰
آشنا