خاک قبر مبدع وهابیت، شفای درد چشم !
ابن ناصر الدین دمشقى در
کتاب الرد الوافر على من زعم بان من سمى ابن تیمة شیخ الاسلام کافر در این باره مىنویسد:قال علی بن عبد الکریم ابن الشیخ سراج الدین البغدادی الاصل البطایحی المزی أخبرنی بشیء غریب قال: کنت شابا وکانت لی بنت حصل لها رمد وکان لنا اعتقاد فی ابن تیمیة وکان صاحب والدی ویأتی الینا ویزور والدی فقلت فی نفسی لآخذن من تراب قبر ابن تیمیة فلأکحلها به فانه طال رمدها ولم یفد فیها الکحل فجئت الى القبر فوجدت بغدادیا قد جمع من التراب صررا فقلت ما تصنع بهذا؟ قال أخذته لوجع الرمد أکحل به أولادا لی فقلت: وهل ینفع ذلک؟ فقال: نعم! وذکر أنه جربه فازددت یقینا فیما کنت قصدته فأخذت منه فکحلتها وهی نائمة فبرأت قال وحکیت ذلک لابن قاضی الجبل یعنی الامام شرف الدین أبا العباس أحمد ابن الحسن بن عبد الله بن شیخ الاسلام أبی عمر المقدسی قال وکان یأتی الینا فأعجبه ذلک وکان یسألنی ذلک بحضرة الناس فأحکیه ویعجبه ذلک.
على بن عبد الکریم، پسر شیخ سراج الدین بغدادی، براى من داستان شگفتانگیزى را نقل کرد و گفت: زمانى که جوان بودم، دخترى داشتم که از درد چشم رنج مىبرد، ما به ابن تیمیه اعتقاد داشتیم، او رفیق پدرم بود و گاهى براى دیدن پدرم پیش ما مىآمد، با خودم گفتم: مقدارى از خاک قبر ابن تیمیه را بردارم و آن را همانند سرمه به چشم دختر بکشم؛ چون چشم درد او طولانى شده بود و سرمه براى او فایدهاى نداشت؛ پس بر سر قبر او رفتم، دیدم که شخصى بغدادى چند کیسه (صرر= کیسههاى پول) از خاک قبر را جمع کرده است، به او گفتم: با آنها چه مىکنی؟ گفت: آنها را براى معالجه درد چشم برداشتهام و مىخواهم آن را همانند سرمه در چشم فرزندانم بکشم. گفتم: آیا فایده دارد؟ گفت: بلی. سپس گفت که من تجربه کردهام. پس بر آن چه قصد کرده بودم، یقینم بیشتر شد، مقدارى از خاک را برداشتم و آن را به چشم دخترم کشیدم، در حالى که خواب بود، شفا پیدا کرد .
این داستان را براى پسر قاضى جبل ؛ یعنى امام شرف الدین ابوالعباس احمد بن بن الحسن بن شیخ الإسلام ابوعمر مقدسى نقل کردم، او پیش ما آمد و از این قضیه تعجب کرد و از من در حضور مردم از آن سؤال کرد، من قصه را دو باره نقل کردم و او شگفت زده شده بود.
ابن ناصرالدین الدمشقی، ابو عبدالله شمس الدین محمد بن عبدالله (متوفاى842هـ)، الرد الوافر على من زعم بان من سمى ابن تیمة شیخ الاسلام کافر، ص39.