زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه
رود ، صحنه پیوسته به جاست ، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...
اگر آن نغمه ی خرم تو باشی! بی گمان اُمل عالم ، منم.
ولی،باشد. مانعی نیست. تو بمان نغمه ی خرم،من همان اُمل عالم. نفروشم حجاب
را به پر طاووسی. تو چطور دادی به کرکس؟ ندهم عفت خود را احدی. من کنم کفشی
بر پا ، ساده ، هموار ، بی بلندی ، بی آهنگ.
تا نسازند برایم پاپوشی. تا نسازم به خودم مشغول،گوشی. تا شباهنگام،بخوابم با
خیالی آسوده. من کِشم پوششی بر پا که نامش هست جوراب. پای من نیز چون تنِ
من است. تن من را همه کس لایق دیدن نیستند. من کنم چادری بر سر. من نپوشم
همه رنگ و همه طرح. من کمی ساده پوشم. من در آن اوج شلوغی ، سر به هر سو
نجنبانم ، نه!
گاه از گوش راست ، نغمه ای آید و گاه از گوش چپم! نغمه را خوب شناسم. نغمه ها گاه
صدای گرگ و خوک است.
من همان به که اُمل باشم ، تو همان نغمه ی خرم.
تو همان آلبالو... تو همان شفتالو.... تو همان به که گرگها ، نغمه سرایت باشند. تو
همان به که پاچه خوارت باشند. من کی ام؟ اُمل عالم.
ولی باز هم بگویم و تو نشنو:
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. خرم آن نغمه که روسیاه نباشد در یاد. نغمه ای
تو بخوان که برایت توشه ی راه گردد.
- توشه ی راه به کجا؟؟؟
ای بابااااااااا
رفتم به فاصله ی سه،چهار متری از ماشین گفتم: «ببخشید حجابتون رو رعایت کنید».
مثل اینکه جا خورده بودن و هاج و واج نگاه کردن، حرفم رو دوباره تکرار کردم؛
یکیشون که انگار جریانو فهمیده بود گفت:«چشم چشم» و سریع روسریشو سرش کرد ولی یکیشون بدجوری چپ چپ نگام کرد و زیر لب یه چیزایی گفت که نشنیدم، اونی هم که عقب بود نفهمیدم چی کرد.
در خیابان چهره آرایش مکن / از جوانان سلب آسایش مکن
زلف خود از روسری بیرون مریز / در مسیر چشم ها افسون مریز
یاد کن از آتش روز معاد / طره ی گیسو مده بر دست باد
خواهرم دیگر تو کودک نیستی / فاشتر گویم عروسک نیستی!!
خواهر من این لباس تنگ چیست ؟؟ / پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟
پوشش زهرا مگر اینگونه بود؟؟!!
خواهرم ، ای دختر ایران زمین / یک نظر عکس شهیدان راببین
شیعیان مدیون خون کیستند؟ / زنده از رقص جنون کیستند؟
ای مسلمانان ، فرهنگ عاشورا چه شد؟ / پرچم خون رنگ عاشورا چه شد ؟
کیست تا اسلام رایاری کند ؟ / حکم را روی زمین جاری کند؟
به نظر شما راه رفتن با کفش های پاشنه بلند و گرفتن کیف سخت تر است یا پوشیدن چادر؟
امام علی(ع) فرمودند: همراه حضرت زهرا (س) به حضور
پیامبر(ص) رفتیم، دیدیم پیامبر به شدت گریه می کنند. عرض کردم: پدر و مادرم
به فدایت، چرا گریه می کنی؟ فرمودند: ای علی! در شب معراج زنانی را در عذاب های گوناگون دیدم، از این رو گریه می کنم. از جمله فرمودند:
1. زنی را دیدم که به مویش آویزان است و مغز سرش از شدّت گرما می جوشد.
2. و زنی را دیدم که به دو پایش آویزان شده است.
3. و زنی را دیدم که گوشت بدن خود را می خورد.
4. و زنی را دیدم که با قیچی ها گوشت بدن خود را بریده بریده می کرد.
5. و زنی را دیدم که صورت و بدنش می سوخت و او روده های خود را می خورد.
حضرت زهرا (س) عرض کردند: ای حبیب و نور چشمم! به من بگو عمل آن زن ها در دنیا چه بود که این گونه مجازات می شدند.
- زنی که به مویش آویزان شده بود و مغز سرش از گرما می جوشید، به خاطر آن بود که در دنیا موی سرش را از نامحرمان نمی پوشاند.
- زنی که به دوپایش آویزان بود، به خاطر آن بود که در دنیا بدون اجازه ی شوهرش از خانه بیرون رفت.
- زنی که گوشت بدنش را می خورد، به خاطر آن بود که در دنیا اندام خود را برای نامحرمان آرایش می کرد.
-
زنی که با قیچی ها گوشت بدنش را می برید، به خاطر آن بود که او در دنیا
خودفروشی می کرد و خود را برای کام جویی عیّاشان در معرض تماشای آن ها می
گذاشت.
- زنی که صورت و بدنش می سوخت و روده های خود را می خورد، به
خاطر آن بود که بین زن و مرد نامحرم رابطه ی نامشروع برقرار می نمود و در
این جهت دلاّلی می کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در پایان
فرمودند: «وَیل لامرأۀٍ اَغضَبَت زوجَها و طوبی لامرأۀٍ رضی عنها زوجُها؛
وای بر زنی که شوهرش را خشمگین کند و خوشا به حال زنی که شوهرش از او خشنود
باشد». (1)