وی مدتی اذان گوی پیامبر دروغی، سجاح بود. سپس اسلام آورد. آن گاه در قتل عثمان شرکت کرد. سپس جزو یاران علی علیه السلام شد و بعد از آن جزو خوارج شد و علیه علی علیه السلام جنگید. آن گاه توبه کرد، ولی پس از مدتی در قتل حسین علیه السلام شرکت کرد و سرانجام در قتل مختار مشارکت داشت. وی از جمله کسانی بود که نامه دعوت از حسین علیه السلام را امضا کرده، ولی در کربلا، امیری پیاده نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت.
اگر روزی در مکانی به نام کربلا ، ۶ ماهه ی حسین(ع) تیری بر گلویش نشست ، امروز در مکانی دیگر به نام غزه ، ۶ ماهه های زیادی موشک بر روی سرشان می نشیند. چند روزیست که جمله “کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا” برایم معنا پیدا کرده؛ با تمام وجود ، عاشورایی دیگر را در محرمی دیگر و در مکانی دیگر به نام غزه احساس می کنم. مردم می گویند اگر ما در عاشورای 61 بودیم جانمان را فدای حسین بن علی(ع) می کردیم اما همان مردم هنوز درک نکرده اند که کل روزها عاشورا هست و کل سرزمین ها کربلا؛ هنوز درک نکرده اند تکرار عاشورای محرم 61 که در کربلا رخ داد، امروز ، در محرم ۱۴۳۴ در غزه در حال رخ است.
افسوس که کل حکمت عاشورا را در لباس سیاه و سینه و زنجیرزنی خلاصه کردیم؛ افسوس که تصاویر جنایات یزیدیان زمان را دیدیم و بمانند مردم کوفه سکوت اختیار کردیم. ترسم از این است که اگر مهدی فاطمه سلام الله علیها ظهور کند، او را به مانند مردم غزه تنها بگذاریم!
وای بر امت مسلمان که ندای “هل من ناصر ینصرنی؟” مردم غزه را نمی شنود؛ شاید مصداق جمله امام حسین(ع) که خطاب به لشکر ابن سعد فرمود �فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ� بر سر امت ما آمده!!! نمی دانم فقط طبق فرموده مولایم علی(ع) میگویم : اگر مرد مسلمان از غصه بمیرد رواست…
کم کم دیگه داره سیاهی علم های آقا دیده می شه، تو قلب شهر خیمه های سوخته برپا می شه و مردم دیار علوی خودشون رو برای پیوستن به قافله حسین علیه السلام آماده می کنند.روزها گذشت و حسین علیه السلام در عرفه هر آنچه را که با خدا می خواست در میان گذاشت و به سمت قربانگاه حرکت کرد.
محرم آمد با صدای بی وفایی اهل کوفه، با فریاد مسلم که “میا حسین جان کوفه وفا ندارد” و با صدای وای حسینم و وای عباس زینب(سلام الله)
می شنوی ؟!
خوب که بو میکنی خاک کرب و بلا در تمام کوچه های شهر به مشام می رسد.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه
رود ، صحنه پیوسته به جاست ، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...
اگر آن نغمه ی خرم تو باشی! بی گمان اُمل عالم ، منم.
ولی،باشد. مانعی نیست. تو بمان نغمه ی خرم،من همان اُمل عالم. نفروشم حجاب
را به پر طاووسی. تو چطور دادی به کرکس؟ ندهم عفت خود را احدی. من کنم کفشی
بر پا ، ساده ، هموار ، بی بلندی ، بی آهنگ.
تا نسازند برایم پاپوشی. تا نسازم به خودم مشغول،گوشی. تا شباهنگام،بخوابم با
خیالی آسوده. من کِشم پوششی بر پا که نامش هست جوراب. پای من نیز چون تنِ
من است. تن من را همه کس لایق دیدن نیستند. من کنم چادری بر سر. من نپوشم
همه رنگ و همه طرح. من کمی ساده پوشم. من در آن اوج شلوغی ، سر به هر سو
نجنبانم ، نه!
گاه از گوش راست ، نغمه ای آید و گاه از گوش چپم! نغمه را خوب شناسم. نغمه ها گاه
صدای گرگ و خوک است.
من همان به که اُمل باشم ، تو همان نغمه ی خرم.
تو همان آلبالو... تو همان شفتالو.... تو همان به که گرگها ، نغمه سرایت باشند. تو
همان به که پاچه خوارت باشند. من کی ام؟ اُمل عالم.
ولی باز هم بگویم و تو نشنو:
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. خرم آن نغمه که روسیاه نباشد در یاد. نغمه ای
تو بخوان که برایت توشه ی راه گردد.
- توشه ی راه به کجا؟؟؟
ای بابااااااااا
رفتم به فاصله ی سه،چهار متری از ماشین گفتم: «ببخشید حجابتون رو رعایت کنید».
مثل اینکه جا خورده بودن و هاج و واج نگاه کردن، حرفم رو دوباره تکرار کردم؛
یکیشون که انگار جریانو فهمیده بود گفت:«چشم چشم» و سریع روسریشو سرش کرد ولی یکیشون بدجوری چپ چپ نگام کرد و زیر لب یه چیزایی گفت که نشنیدم، اونی هم که عقب بود نفهمیدم چی کرد.
تسلیت باد شهادت جان گداز بنیان گذار نهضت علمی علوی
و شکافنده علوم الهی، حضرت امام محمد باقر علیه السلام . . .
در خیابان چهره آرایش مکن / از جوانان سلب آسایش مکن
زلف خود از روسری بیرون مریز / در مسیر چشم ها افسون مریز
یاد کن از آتش روز معاد / طره ی گیسو مده بر دست باد
خواهرم دیگر تو کودک نیستی / فاشتر گویم عروسک نیستی!!
خواهر من این لباس تنگ چیست ؟؟ / پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟
پوشش زهرا مگر اینگونه بود؟؟!!
خواهرم ، ای دختر ایران زمین / یک نظر عکس شهیدان راببین
شیعیان مدیون خون کیستند؟ / زنده از رقص جنون کیستند؟
ای مسلمانان ، فرهنگ عاشورا چه شد؟ / پرچم خون رنگ عاشورا چه شد ؟
کیست تا اسلام رایاری کند ؟ / حکم را روی زمین جاری کند؟